محل تبلیغات شما



سلامبه عبارتی امروز هم تولد مامانه 

و هم دیروز برای اولین بار رفتیم شهربازی

سلام ، یسال بزرگتر شدم 

یک سال

پیرتر شدم

تولد عمیقی نبود

ولی خداکنه ساله خوبو عمیقی باشه

با پسری آشنا شدم فقط کافیه ازم خوشش بیاد

من که عاشقش شدم

نمیتونم بگم عشق ولی دقیقا همون لعنتی ایه که کم بود تو زندگیم

به عنوان آرزوی امسالم دعا میکنم و از خدا میخوام که پسره ببینتم و عاشقم شه 

خیلی دوسش دارم لعنتی 

همین

منو تاحالا اینطور عاشق دیده بود کسی؟

نچ

خواهش میکنم منو بخواه محمد رضا

جون میزارم واست 

خدایا توروخدا همین یه آرزومو براورده کن و یکاری کن که به دلش بشینم

از کسی کمک نمیخوام فقط به خودت دارم میگم

توروخدااااااااااااااااا یکار کن منو بخواد 

همین :(

نتیجه رو پست میزارم 

هر کی خوند پستو دعا کنه ازم خوشش بیاد ولاغیر 


تو عنوان تاریخ میزنم یسال دیگه میام میخونم خیلی کیف میده میگم یسال گذشت !

روز دوم دانشگاه و خوابگاه

تثوراتم از خوابگاه چیز قشنگتری بود ولی الا تقریبا همش یا در راه دانشگاهم یا دمبال غذا یا بانک یا کلاس :^(

به هر حال عب نداره این سه چارسالم یجور میگذرونیم باور کنید در حد سربازیه با فرق اینکه تو سربازی امتحان نمیگیرن اونم 4سال 

و از همه مهمتر! امروز 2 پاییزه! پاییزه قشنگم :) همون پاییز که تولدمه :) همون پاییزه خوجگل :)  

خلاصه بگم که روزای مزخرفیه و البته خسته کننده! اوف چیزی هم ندارم باهاش چای بخورم

اولش خوشال بودم که مثل دوستام پشت کنکور نموندم ولی الان ناراحتم حس میکنم امادگیشو نداشتم که بیام شهر دیگه :( همش گند میزنم :)

عبنداره دیه چی کنیم تا عید فک نکنم برم خونه برمم فلیده نداره خونه با اینجا چه تفاوت !؟ اینجا تنا اونجا تنا 

من کل عمرم تقریبن منتظر بودم سالگیم تموم شه و وارد دانشگاه شم ! ولی حالا میبینم هیچی نداره! 

ازون جیزی که فک میکردم خیلی حوصله سر بر تره :[    

عب نداره دیه لیسانسه هم بگیریم راحت شیم یه مرحله دییه بریم جلو

چی بگم دیگه چیزی یه ذهنم نمیرسه 

امید وارم پست بعدیو با ذوق بنویسم :) 

خب دیه فقط خواستم بگم پاییز شده و یکم چیز میز بنویسمو اینجور داستانا

همین دیه فلا 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها